سلام به دوستان
تا حالا با بعضیا برخود داشتین که از رفتارش دلخور یا ناراحت بشین؟
من ناراحتم ، و دلخور
از رفتار کسانی که یه ادعاهایی میکنند ولی برعکسش رو انجام میدند
مثلا ادعایه دینداری میکنند ولی دیدم که دین رو برای نان میخواهند
و وقتی منافعشون به خطر میوفته منطقی رو پیش میکشن که آدمو کلافه میکنند
دکتر شریعتی چقدر خوب گفت:
خدایا
رحمتی کن تا ایمان ، نان و نام برایم نیاورد ،، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند،، نه از آنان که پول دین را میگیرند و برای دنیا کار می کنند.
و ایمان را برای نان خواستن چقدر ارزش ایمان را پایین میاره
من ناراحتم از کسایی که باعث میشن چهره ایمان خراب بشه
مثلا چند روز پیش با یکی از دوستان بحث میکردم که اون میگفت فلان کس و فلان کس رو میبینی در ظاهر مذهبی هستش ولی این کارها رو هم انجام میده
من گفتم چه ربطی به دین داره ، مگه اون نماینده دین در روی زمینه، اگه اون بده به این معنی نیست که دین خدا بده ، این ماییم که بدیم و میخواهیم با دیندار نشون دادن خودمون بدیهامون رو پشت دین پنهان کنیم
گرچه چهره ایمان به خدا آنقدر زیباست که فقط باید نقابی که بر چهره زدیم کنار بزنیم
با ایمان بودند یا دیندار بودن به ریش نیست به پیشونی تیره نیست به پیراهن رو شلوار انداختن نیست به تنها دماغ بودن بیرون نیست و و و ، به دل هستش ، ولی منظورمم این نیست که کسایی که ریش دارند و پیشونی تیره دارند و و و ریا کار هستند نه ، فقط میخوام بگم که نشانه ایمان به خدا و دیندار بودن به دل آدمه و چندان به ظاهر ندار فقط به جز استثناهایی
اگه ادعایی میکنیم در موضوعی حالا هرچی ، اول به خودمون نگاه کنیم که در چه اندازه ای هستیم توی اون موضوع
حساس ترین ادعا ادعای دینداری هستش که باید خیلی مراقب باشیم ، شاید یکی نگامون میکنه ، شاید نا خودآگاه الگو شدیم و باعث بشیم کسی از دین زده بشه
و از دوستان میخوام که با نظراشون این مطلب ناقص رو کامل کنند. (تعارف نیستااا)
سایت اصلی قلم ایرانی www.ghalameirani.blogfa.com
گفتاری درباره حضرت فاطمه زهرا (س) از دکتر شریعتی
«وقتی پیامبر اسلام میگوید فاطمه یکی از چهار زن بزرگ جهان است، وقتی که در برابر همه رنجها و پریشانیها و همه غمهای زندگی فاطمه، پیغمبر به او تسلی میدهد که «نمیخواهی بانوی همه زنان جهان باشی؟» اینها تعارف نیست که یک مرد به دخترش میگوید! پیغمبر چنین تعارفها را ندارد!... وقتی میگوید تو می توانی بانوی همه زنان جهان باشی، به معنای این نیست که تعارف کرده باشد و هم به معنای آن نیست که برای پیروان خود یک بت ساخته باشد که فقط او را بپرستند و یک معبود که ستایشش کنند و یک ممدوح که فقط مدحش را بگویند و یا یک قربانی که فقط عزاداری کنند؛ بلکه به عنوان یک سرمشق او را بشناسند و از روی زندگیاش درس بیاموزند و عمل کنند. این به معنای «سیده زنان عالم» است.
چگونه میتوان آموخت؟ آنچه میخواهم بگویم درس آموختن از این شخصیت است. وقتی که مثلا مساله فدک در زندگی فاطمه مطرح است باید دید از آن چه میتوان آموخت؟ من قبلا گفتهام تکیه حضرت فاطمه برای پس گرفتن فدک فقط کوششی برای باز گرفتن یک مزرعه کوچک نیست. اینقدر نباید دعوت فاطمه و مبارزه فاطمه را کوچک کرد و تحقیر کرد. برای اینکه مبارزه برای پس گرفتن فدک، و اعلان غصب فدک بطور مداوم به عنوان نشان دادن نشانهای و مظهری از غصب و انحراف در رژیم حاکمی است که فاطمه با آن مخالف است. این یک نمونه سیاسی است برای نشان دادن همیشگی رژیمی که الان روی کار آمده و علیرغم تمام توجیهات دینی و وجهههای اصحاب، بر اساس حق و عدل و قانون و اسلام عمل نکرده است و نمونهاش فدک، که اگر یک تومان هم باشد، بزرگترین ارزش را دارد.... امروز نه فدک است و نه این تصادم هست و نه انتخابات سقیفه. خیال نکنید که یک موضوع تاریخی است، نه. این موضوعات زنده است و باید تکرار بشود، اما نه به عنوان موضوعات تکراری تاریخ که هر سال باید فقط یادآوری بشود بلکه به عنوان اینکه طرح شود و از آن درس گرفته شود. چه درسی؟ درسی که میتوان از بزرگترین مظهر مادری در تاریخ اسلام و نمونه اعلای یک زن در خانه، دارای همسر و پرورنده فرزند- آنچنان همسری و اینچنین فرزندانی- گرفت: چنین زنی که در تمام مدت عمرش از طفولیت تا ازدواجش و از ازدواجش تا مرگش، به عنوان یک عنصر مسئول در سرنوشت امت، فکر، عقیده، مبارزه و حق پرستی و همچنین در مقابل انحراف و در غصب و ستمی که در جامعهاش بوجود میآید، احساس مسئولیت میکند و در متن درگیریهای اجتماعی حضور دارد و تا لحظه مرگش خاموش نمینشیند، علیرغم اینکه میداند در این مبارزه پیروز هم نخواهد شد!
همچنین امروز او میتواند زن مسلمان را بسازد. او به عنوان یک مادر در مرحلهای که دختری چون زینب میپرورد و پسرانی چون حسن و حسین (ع)، و به عنوان یک بعد دیگر زن متعالی و مثالی، همسر به عنوان کسی که در تنهاییها و سختیها ، نقشها و عظمتهای علی (ع) پا به پای اوست و همچنین به عنوان یک زن مسئول اجتماعی، کسی که از بدو تولد تا لحظهای که پدرش را تنها به زمین گذاشت و در غربت دفن شد و در خاموشی، باز یک لحظه از مبارزه نایستاد: در جبهه خارجی با کفر تا هجرت و در جبهه داخلی با انحراف و قتل تا لحظه مرگ، حتی بعد از مرگ نیز که: «علی مرا پنهان دفن کن تا بر گور من گرد نیایند و هم بر عزای من مراسمی برپا نکنند و بر من نماز نخوانند و مراسمی بپا ندارند تا به نام من قدرتی که هم اکنون بر روی کار آمده قدرت خود را توجیه دینی نکند» زنی که حتی مردن و دفن شدنش را میخواهد وسیلهای کند برای مبارزه در راه حق و محکوم کردن ابدی و همیشگی غصب. این است «چگونه امروز زن مسلمان بودن»!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
هر کس فاطمه علیها السلام دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش [دوزخ] است .
شهادت جانسوز بانوی دو عالم را به تمامی دوستان آن حضرت تسلیت باد.
سلام
ایام عید هم تموم شد
عید شد و تموم شد و یکی خندید ولی یکی بغض کرد
عید شد و تموم شد و یکی به فکر زندگی جدید ولی یکی به یاد گذشته
عید شد و تموم شد و یکی تنها نبود ولی یکی تنهاتر از همیشه بود
عید شد و تموم شد دعای یکی برای دیگری ولی دعای یکی برای همون یکی
عید شد و تموم شد یکی نبود ولی یکی همچنان بود
عید شد و تموم شد یکی گفته بود بیخیال ولی یکی تماما توی خیال
عید شد و تموم شد و به یکی تبریک میگفتن ولی به یکی کنایه
عید شد و تموم شد و به یکی میخندیدن ولی به یکی هم خندیدن ... این خنده کجا آن خنده کجا
عید شد و تموم شد به یکی خبر از خوشی دیگری رو دادن ولی به یکی خبر ناخوشی دیگری رو دادن؟
حالا که عید تموم شد باز خدا هست ... که اون یکی بگه دیدی خدا ...
حالا که عید تموم شد باز خدا هست ... که بگه من همیشه باشمام ...
*** هیچ فکری نکنید در موردم که اصلا به من ربطی نداره***
*** اینو به کسایی میگم که مطلب رو قبل ویرایش خونده بودن : خیالتون راحت شد ***
سلام ای پرستار
سلام ای پرستار فداکار
سلام بر تو که الگویت را بانوی کربلا قرار دادی و صبرت را از آن بانو وام گرفتی
سلام به صبرت ، سلام به چهره خسته ات که پشت لبخندت پنهان کردی تا بیمار نبیند خستگیت را
سلام بر تو که خیلی خسته ای از مشکلات و هر چقدر تلاش میکنی لبخند به چهرت نمی آید
قدر تلوزیون رو باید دونست که سالی یکبار ما رو به یاد پرستاران عزیز می اندازد
به اندازه ۳۶۵ روز سال سلام بر تو
چیکار میکنی با مشکلات؟ با نخوابیدن ها ، با حقوق کم ، با کنایه ها ، با چشم های زشت و بد ، با بی توجه ای ها مسئولین ، با ...
مینالی از حقوق کم از سختی کار از کمبود پرسنل، ولی در جواب میشنوی که میگوین با این حرفا ارزش کارتون رو پایین نیارید
کاش از اون ۳۰۰۰هزار ملیارد بووووووووووق مرهمی به مشکلات تو میزدن که اگر الان منت میزارن برای اضافه حقوقها که هیچ تناسبی با توروم نداره ، منتی بود که دلت رو نمیسوزوند
در جواب زحمتهایت بعضی ها نگاه زشتشون رو هدیه میکنند ، که در جامعه ما بعضی ها به خود اجازه میده هر طور که دوست داره به شما نگاه کنه ، ببخش آنها را که فقط به شما نگاه نمیکنند به همه ...
ببخش ما رو ، مسئولین رو و همه ما رو
ببخش من رو که نتونستم به خوبی بنویسم و یادی از شما کنم
روزت مبارک ای پرستار
گرچه بعضی مسئولین بی مسئولیتی خود را پشت این روز پنهان میکنند
ولی روزت را بهت تبریک میگم که بدونی اگر سالی یکبار به یادت هستیم ولی میفهمیم ارزش تو را
.... هزارن گل تقدیم همه پرستاران
توضیح: قبلا نوشته بودم بانوی سفید پوش که یکی از دوستان تذکر به جایی دادن و به احترام همه پرستاران به جای بانوی سفید پوش همان پرستار را نوشتم
سلام به دوستان عزیز :
فلسفه هفت سین
ایرانیان کهن و مردم بابل عدد "هفت" را مقدس می شمردند، طبقات آسمان و زمین و سیارات هفت بوده است، ستارگان هفتگانه ((زهره، مشتری، عطارد، زحل، مریخ، زمین و خورشید)) و ایام هفته نیز هفت روز است و گرامی میداشتندش.
پارسیان در تمامی روزهای فروردین خانه های خود را چراغانی کرده و چوب های خوشبو می سوزانند و شمع ها را روشن نگاه میدارند و خوانچه ای پهن می کنند که بر آن هفت چیز که نامشان با حرف ِسین شروع شده باشد میگذارند (هفت سین) مانند:
سبزه: نمودار ِگلهای زیبا و زینتی، سرسبزی و خرمی
سرکه: نماد شادی (میوه درخت تاک در ایران، میوه شادی خوانده میشد)
سمنو: از جوانه ی گندم، نمود رویش و برکت
سیب: میوه ای بهشتی و نماد زایش
سیر : نگهبان سفره (در اکثر فرهنگ های آریائی برای سیر نقش محافظت کننده از شر قائل بودند)
سماق: نماد مزه زندگی
سنجد: بوی برگ و شکوفه ی آن محرک ِعشق و دلباختگی است.
سکه: موجب برکت و سرشاری کیسه
کتاب مقدس که در گذشته اوستا و اکنون قرآن است و بودنش بر سر سفره باعث رونق میباشد.
آینه و شمع بر سر سفره هفت سین نیز نماد ِنور و روشنایی و شفافیت است. معمولا تخم مرغ نیز بر سر سفره ی هفت سین میباشد که نماد ِنطفه و باروری و زایش است. نیز در اساطیر ِایران، جهان، تخم مرغی شکل است، آسمان چون پوسته ی تخم مرغ و زرده اش نمودگار زمین است. ماهی ِزنده نیز نماد سرزندگی و شادابی ست. و هزاران فلسفه و رسوم متفاوت که در گوشه و کنار ِایران عزیزمان پراکنده است و در بعضی از کشورهای شرق آسیا مانند چین، هند و پاکستان نیز هر ساله مراسمی شبیه به نوروزانجم میشود .
"از طرف دوست ارشادی"
سر پیش هم آریم و دو بیگانه بگرییم …
پوپکم، پوپک شیرین سخنم!
این همه غافل
از این شاخه به آن شاخه مپر
اینهمه قصه شوم از کـَس و ناکس مشنو
غافل از دام هوس
اینهمه دربر هر ناکس و هرکس منشین
پوپکم، پوپک شیرین سخنم!
تویی آن شبنم لغزنده گلبرگ امید
من از آن دارم بیم
کین لجنزار تو را پوپکم آلوده کند
اندر این دشت مخوف
که تو آزادیش ای پوپک من می خوانی
زیر هر بوته گل
لب هر جویه آب
پشت آن کهنه فسونگر دیوار
که کمین کرده ترا زیر درختان کهن
پوپکم! دامی هست
گرگ خونخوارهء بدکارهء بدنامی هست
سالها پیش دل من، که به عشق ایمان داشت
تا که آن نغمه جانبخش تو از دور شنید
اندر این مزرع آفت زدهء شوم حیات
شاخ امیدی کشت
چشم بر راه تو بودم
که تو کی میآیی
بر سر شاخه سرسبز امید دل من
که تو کی میخوانی؟
پوپکم! یادت هست؟
در دل آن شب افسانهای مهتابی
که بر آن شاخه پریدی
لحظهای چند نشستی
نغمهای چند سرودی
گفتم: این دشت سیه خوابگه غولان است
همه رنگ است و ریا
همه افسون و فریب
صید هم چون تویی، ای پوپک خوش پروازم
مرغ خوش خوان و خوش آوازم
به خدا آسان است
این همه برق که روشنگر این صحراهست
پرتو مهری نیست
نور امیدی نیست
آتشین برق نگاهی ز کمینگاهی است
همه گرگ و همه دیو
در کمین تو و زیبایی تو
پاکی و سادگی و خوبی و رعنایی تو
مرو ای مرغک زیبا که به هر رهگذری
همه دیو اَند کمین کرده، نبینند تو را
دور از دست وفا، پنهان از دیده عشق
نفریبند تو را، نفریبند تو را…
"دکتر شریعتی" شهریور ۱۳۳۶
ممنون از دوست خوبم باقر
سلام دوستان عزیز
جاتون خالی دعوتمون کرده بودن یه جایی
چند ماه میشد که هی بنده خداها دعوت میکردن که بیاین ... ما هم اصولا از مهمونی خوشمون میومد گفتیم بریم
ولی یه کاری کردیم پر رو بازی درآوردیم و گفتیم: اقا میوتون چیه؟
گفتن: گلابی
ما که دیگه پر رو شده بودیم به صاحب خانه گفتیم: میشه میوه دیگه ای هم بزارید
راستیتش من گلابی دوست ندارم یعنی کسی گلابی دوست نداره جز ...
گفتن: آره میشه عزیزم ما احترام میزاریم به شما مهمونها
انواع میوه : گلابی شاه میوه کرج ،گلابی شاه میوه خراسان ،گلابی شاه میوه اصفهان ، گلابی نطنز کاشان ،گلابی محمدعلی مشهد ،گلابی سه فصله کرج ،گلابی سیبری ، گلابی پیغمبری .
ما اینجوری شدیم
گفتیم: صاحبخونه عزیز میوه دیگه میدی بخوریم
گفتن: دیگه دارین پر رو میشینا و با لبخند گفتن دوست عزیز یا میاین یکی از این گلابی ها رو انتخاب میکنی یا تا آخر عمر از خوردن میوه محرومید
آقا من گلابی دوست ندارم ...
گفتن دیگه اینقدر هم حق ندارید
حالا چند راه داشتیم بریم .... نریم .... بخوریم .... نخوریم .... ادای خوردنو در بیاریم ... و و و
توضیحات:(گلابی بهترین میوه خداست ... این گلابی با اون گلابی فرق داره وگرنه من عاشق میوه گلابی هستم چی گفتم )
بازی روزگار
از دلنوشته های پرفسور حسابی(پدر علم فیزیک در ایران)
بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!
انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.
همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !
عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :
انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یکشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شکست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می کند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...
آنها که رفتند کار حسینی کردند و آنها که ماندند باید کار زینبی کنند وگرنه یزیدیی اند "دکتر شریعتی"
نام کشور من ایران است.همه به نامش می بالند که به معنای سرزمین آریایی هاست!!!کشور من کشوریست پر از افتخارات گذشته و پر از امید برای آینده! و کشور من کشوریست پر از ثروت های ملی!!!البته ملی که نه....
کشور من تنها کشوریست که در آن 3000هزار میلیارد تومان دزدیده میشود ولی نه از اعلام ورشکستگی خبریست و نه اثری از پول و نه خبری از دزد و حتی دریغ از یک عذرخواهی نهادهای مالی و قضایی و امنیتی...کشور من تنها کشوریست که مردمش در مقابل دزدی ایی به این بزرگی فقط یک ماه همه با هم سروصدا می کنند و زمانی که گفتند:بس کنید!!همه با هم خفه میشن!
راستی پول چی شد؟از کجا به کجا رفت؟چطور دزدیده شد؟دزد کی بود؟؟؟؟؟؟الان کجاست؟؟؟؟
البته ناگفته نماند که دادگاهی برگزار شده که گفته می شود متعلق به متهمان همین پرونده است.با متهمانی به نامهای میم.الف و ح.جیم و ک.ف و بقیه حروف الفبا!!
مگر این همان کشوری نیست که دادگاه اختلاس شهردار پایتختش هر شب از تلویزیونش پخش می شد؟؟یا کشوری که در آن دادگاه متهمان سیاسی روی آنتن شبکه سراسری رفت؟؟
یعنی در عرض گذشت 2 سال بعد از پخش آخرین جلسه دادگاهی از تلویزیون میلی،چنان برنامه سازی رونق گرفت که ترافیک برنامه های صدا و سیما اجازه پخش دادگاهی به این مهمی را برای مردمی که بیش از 6 ماه منتظر تشکیلش بودند نمی دهد؟؟
البته که دادگاهی که نه متهم ردیف اولش معلوم است و نه متهم ردیف آخرش!!!گرفته نمی شد شاید بسیار باوقارتر بود!!
................................................................
حواسمان نیست!!!!!!!
حواسمان به 4گوشه کشورمان نیست!!
حواسمان به ترکها و کردها و بلوچها و عربهای جدایی طلب نیست!!! و البته این بی توجهی تا زمانیست که دست به اسلحه نبرده اند.
میدانید تعداد کردها و بلوچهایی که به خاطر شیعه نشدن فرزندانشان و پشت نکردن آنها به تمام آداب و سنن آبا و اجدادیشان آنها را از رفتن به مدرسه باز میدارند چند نفر است؟؟؟
دوستی سنی داشتم که می گفت،پدرم می گوید کاش ما هم مسیحی یا یهودی بودیم تا لااقل فرزندانمان دروس دینی متعلق به مذهب خودمان را مطالعه می کردند و همکلاسیهای سنی مذهبی نیز داشتم که نام همدیگر را ابوبکر و عثمان صدا میزدند و در کلاس با نام های حسن و علی حضور و غیاب می شدند!!
هم اتاقی تبریزی من خاطره ایی عجیب از کلاس اول ابتدایی اش داشت.از معلمی که قلکی روی میز گذاشت و گفت هر کس کلمه ایی ترکی به زبان بیاورد باید در این قلک 5 تومان بیندازد و اگر پول ندارد باید به جایش چوب بخورد.هم اتاقی تبریزی من سال بعد از ورود به دانشگاه وارد انجمن ترکهای جدایی طلب شد.
هیچ گروهی در هیچ کجای دنیا طالب از بین رفتن سنتهایش نیست!تلاش ترکها و کردها و بلوچها و عربها برای احیای سنتهای بومیشان کامل موجه است.البته فقط تلاششان نه آدمکشیشان!!!
ولی ما ظاهرا حواسمان به آنها نیست!! منتظر میمانیم تا سلاح به دست روبرویمان بایستند و بعد آنها را ببینیم و در آن لحظه چاره ایی جز این نیست که وجودشان را به عنوان دشمن بپذیریم.
تاوان این بی حواسی را هم مردمان مناطقی میدهند که عزیزانشان به گروگان گرفته میشوند و آبادیهایشان مناطق جنگی اعلام می شود و سربازانی که برای از دست ندادن حقوق شهروندیشان مجبورند لباس نظام به تن کرده و راهی خدمت مقدس!شوند.همانهایی که دست بسته و از پشت هدف گلوله گروههایی مثل جندالله قرار میگیرند.همانهایی که خانواده هایشان برای گرفتن کارت پایان خدمتشان روزها را می شمارند و در مقابل انتظارشان جنازه فرزندانشان را تحویل می گیرند.
می شد از تشکیل گروههای جندالله و پژاک جلوگیری کرد.همانطور که می توان از تشکیل گروههای مشابه دیگر پیشگیری کرد.کافیست کمی در بعضی مسائل واقع بین باشیم.
کشورمان 72 ملت است کافیست این را باور کنیم.کافیست که همه را یک شکل و یک رنگ نبینیم و نخواهیم.
کافیست باور کنیم اهل سنت نیز مثل شیعیان حق دارند فرزندان خود را با آداب و سنت و اعتقادات خود بزرگ کنند و ترکها حق دارند بخواهند که زبان ترکی و قواعدش را در مدرسه به فرزندانشان یاد دهند و اعراب و کردها نیز حق دارند فرهنگ مستقل خود را داشته باشند و بعد از رسیدن به این باور باید قوانین را منعطف کرد تا جا برای رشد فرهنگها و اعتقادات مختلف باز شود.
کافیست تفاوتها را باور کنیم تا شباهتها کشورمان را یکپارچه نگهدارد.
پی نوشت1:به نظر من برای برقراری عدالت اجتماعی در یک کشور باید قوانین به قدری منعطف باشند که حداقل 70 درصد مردم را راضی نگه دارد و این یعنی آزادی نسبی.ولی متاسفانه قوانین فعلی کشور ما فقط توانایی راضی کردن حدود 10 درصد مردم را دارد.
منبع: سایت دکتر فردا پرستار دیروز
میدانم که هر از گاهی دلت تنگ می شود.
همان دلهای بزرگی که جای من در آن است آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم ، هنوز خدایت همان خداست ! هنوز روحت از جنس من است! اما من نمی خواهم توهمان باشی! نگران شکستن دلت نباش!
میدانی ؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند .
و جنسش عوض نمی شود....
ومیدانی که من شکست ناپذیر هستم...
و تو مرا داری ....
برای همیشه!
چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد....
چون هرگاه تنهاشدی ، تازه مرا یافته ای ....
چون هر گاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم ،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام !
درست است مرا فراموش کردی ، اما من حتی سرانگشتانت را ازیاد نبردم !
دلم نمی خواهد غمت را ببینم.....
می خواهم شاد باشی....
این را من می خواهم .....
توهم میتوانی این را بخواهی ، خشنودی مرا.
من گفتم : " وجعلنا نومکم سباتا " ( ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هرشب که میخوابی روحت رانگاه میدارم تا تازه شود ....
نگران نباش ! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم !
فقط کافیست خوب گوش بسپاری !
و بشنوی ندایی که تورا فرامی خواند به زیستن!
از طرف :
پروردگارت .....
باعشق!
"دوست ارشادی"
توضیحات: دوست ارشادی اسم اختصار یکی از دوستان هستش که مطالب زیبایی را برای ما ارسال میکنه
سلام
دوستی مطلبی خوده بود برام فرستاد که متن کوتاه و زیبایی هستش
منم گفتم متن خوبیه برای این روزها ...
"باران می باردبه حرمت کداممان، نمیدانم!
من همین قدر می دانم باران صدای پای اجابت است و خدا با همه ی جبروتش دارد ناز میخرد....
پس نیاز کن نیاز که انشاا... براورده بشه ... التماس دعا"
"از طرف دوست ارشادی"
سلام
وقتی اوضاع دوستم رو میبینم که پریشون حال شده از رفتار بعضی ها خیلی ناراحت میشم ... از دوستم هم ناراحت میشم که بد فهمیده
خواستم مطلبی رو بنویسم که باید خیلی مراقب باشیم ... مراقب رفتارمون ... و این مطلب از رو دلواپسی مینویسم و معذرت میخواهم که خوب ننوشتم
در این مطلب میخوام بگم که "بد فهمیدن" خیلی بدتر از "نفهمیدن" هستش
وقتی موضوعی رو نمیفهمیم دیگران سعی میکنن که اون موضوع رو بهمون بفهمونن و اینقدر تلاش میکنن که تا میفهمیم...
مثلا درسی رو نمیفهمیم دوستمون سعی میکنه که بفهمونه ۴=۲*۲ میشه وبلاخره در اغلب اوقات میفهمیم
یا کسی سر به سرمون میزاره نمیفهمیم کیه..... اینقدر سیریش میشیم که میفهمیم که دوستمون بوده
یا کسی بهمون علاقه داره و تو این علاقه رو نمیفهمیم .....و جوان مردم رو میندازیم به تکاپو که بهمون بفهمونه که دوستمون داره..... خیلی بهمون سلام میده .... تو دانشگاه باشیم ازمون هی جزوه میگیره .... همسایه باشیم با هر مناسبتی آش میاره(که این متد کلاسیک هستش).... میگه خیلی مراقب خودتون باشین .... کم کم میگه دلم واستو تنگ شده .... دوست دارم........ و بلاخره میفهمیم که کسی واسمون میمره (که مردن از رو جو گیریه)
و هزار نفهمی ها که احتمال ۷۰٪ فهمیدن میاد و از نفهمی در میایم
ولی امان از روزی که بد بفهمیم
کسی موضوعی رو بهمون میگه و ما منظورشو بد میفهمیم .... چه اتفاقی میوفته؟
درسی رو بد بفهمیم .... میگیم فهمیدیم ولی در حقیقت نفهمیدیم
کسی سر کارمون میزاره و ما بد میفهمیم ..... میگیم فلانی چرا اذیت میکنی ولی در حقیقت او نبوده و دلخوری پیش میاد
رفتار کسی رو بد میفهمیم .... بهمون میخنده بد میفهمیم ..... میگه مراقب خودمون باشیم بد میفهمیم .... میگه دل تنگمون شده بد میفهمیم .... میگه کاش اینجا بودی بد میفهمیم ... میگه کاش نبودی بد میفهمیم .... میگه واقعا فرشته ای بد میفهمیم .... و و و و و ..... و بد میفهمیم که کسی علاقه ای داره بهمون ... و بر میگرده بهمون میگه بد فهمیدی من اصلا هیچ حسی بهتون ندارم
و امان از بد فهمیدن .... کاش نفهم بمونیم ولی بد نفهمیم
دوستم سالهاست که بد فهمیده و بهش گفتن که بد فهمیدی
ما هم بعضی وقتا بد میفهمیم
قصدم از این مطلب این نیست که خدایه نکرده نفهم بمونیم ،نه ،،،،،، ولی سعی کنیم همیشه خوب بفهمیم ، انشاالله همیشه بفهمیم و خوب بفهمیم
اصلا قصد توهین به کسی نداشتم و اگه کسی ناراحت شده معذرت میخوام
این گل مریم را هم برای کسانی که ناراحت شدن هدیه میکنم تا از دلشون در بیاد